شادی روح شهیدان صلوات
 
شهيد محمدحسين علي حسيني نجم آباد و برادرشان
 
فصل اول : نجات معجز آسا
جوان از تنهائي ‏، غروب وبيابان هيچ ترسي نداشت او در اين بيابان رشد ونمو كرده بود و تقريباً وجب به وجب آن را مي توانست معرفي كند . علت گام هاي سريع او در اين برف سنگين و كم سابقه كه امسال همه جا را سفيدپوش كرده بود بيش از تلاش براي يافتن گوسفندهاي مفقود شده ، شوق  رسيدن به مجلس عزاداري محرم در روستا بود و به   همين خاطر نيز پاها را تندتر از برف ها بيرون مي آورد و جلو مي رفت و در اين مسير چوبدستي نيز كمك موثري براي او بود از برادر ده ساله اش كه با خواب خويش باعث پراكنده شدن گوسفندان شده بود هيچ ناراحتي به دل نداشت وتلاش داشت تا هرچه سريع تر گوسفندان را بيابد.نگاهي به پشت سر انداخت تا ببيند ايا خيبر،سگ گله كه كمك خوبي تاكنون براي او بوده رسيده يا خير.اورا نديد وليكن با مشاهده آثار قدم هاي خود بر  روي برف  و بوجود آمدن منظره اي زيبا به وجد آمد.
... 
به همراه عكس هايي از وصيت نامه شهيد